جدول جو
جدول جو

معنی گربه سان - جستجوی لغت در جدول جو

گربه سان
گربه مانند مانند گربه
تصویری از گربه سان
تصویر گربه سان
فرهنگ فارسی عمید
گربه سان
(گُ بَ / بِ)
کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج). محیل. مکار. فریب دهنده. (از برهان) (از آنندراج). به عقیدۀ علامۀ دهخدا صحیح کلمه ’گربه شان’ و صحیح گربه سانی، ’گربه شانی’ است، در فرهنگ رشیدی نیز ’گربه شانه’ به معنی محیل و مکار آمده: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میدان آورد. (کلیله و دمنه). در کلیله های چاپی این تعبیر ’گربه سان’ و ’گربه سانی’ ضبط شده، ولی بر حسب اقرب احتمالات اصل ’گربه شانی’ است. (امثال و حکم دهخدا). گربه شاندن به قرائن استنباط میشود که شاندن مصدر جعلی شانه کردن است (رجوع شود به شاندن) و گربه شاندن و گربه شانگی بمعنی تملق و چاپلوسی کردن:
چو گربه شانگی کی لایق آید
چنین سلطان چنین شیر ژیان را؟
مولوی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گربه گون
تصویر گربه گون
گربه مانند، کنایه از حیله گر، فریب کار، کنایه از چاپلوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذره سان
تصویر ذره سان
ذره وار مانند ذره، حقیر و ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه شانی
تصویر گربه شانی
تملّق گویی
مکر، حیله، فریب، ستاوه، کلک، خاتوله، گول، چاره، روغان، کید، ترب، دغلی، ترفند، تزویر، تنبل، دویل، غدر، احتیال، خدعه، قلّاشی، شید، ریو، دستان، دلام، حقّه، نارو، شکیل، نیرنگ، اشکیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به سان
تصویر به سان
مثل، مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گردبان، سنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه شان
تصویر گربه شان
محیل و مکار، چاپلوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه سانان
تصویر گربه سانان
تیره ای از جانوران گوشت خوار که شبیه گربه هستند مانند شیر، پلنگ و ببر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ رِ چِ)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ پَ)
کسی که گره درست کند. گره سازنده:
بهر گشاد کار که در بستگی کم است
با قامت خمیده گره ساز میروم.
درویش واله هروی (از آنندراج).
، سازندۀ دگمه و دگمه ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ / زِ رِهْ)
مانند زره. بهم بافته چون زره. زلف پرحلقه:
سلسلۀ ابر گشت زلف زره سان او
قرصۀ خورشید شد گوی گریبان او.
خاقانی.
رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دِ)
چون مرده. بی حس و حرکت:
گر چه کفن سفید یک چند
بر سبزه مرده سان برافکند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گِدَ / دِ)
نگهبان، چه گرده بمعنی نگاه هم آمده است. (برهان) (آنندراج). جردبان معرب گرده بان است. (منتهی الارب) ، بخیل. ممسک. لئیم
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
آنکه پای چون گربه دارد شکاف شکاف. آنکه پای پهن دارد:
پیسی و ناسورکون و گربه پای
خایه غر داری تو چون اشتردرای.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
فریفتگی. مکاری: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میان آورد. (کلیله و دمنه). رجوع به گربه شاندن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
بمعنی گربه سان که کنایه از فریب دهنده و دغل باز و محیل باشد. (برهان) (غیاث). ظاهراً بقیاس گربه سان ساخته شده است:
از این گربه گون خاک تا چندچند
به شیری توان کردنش گرگ بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ گِ مَ دِ رِ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 10000گزی شمال صحنه. کنار راه مالرو صحنه بسنقر. هوای آن سرد. دارای 126 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
نگاهبان نگهبان حارس
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در کار ایجاد کند، سازنده دگمه دگمه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
مکاری حیله گری، فریفتگی، تملق گویی، میانه را گرفتن اصلاح ذات البین: و این جنس چنان متاصل نگردد که قلع آن در امکان نیاید و آخر بحیلت بلابندی توان کرد و گربه شانی در میان آورد
فرهنگ لغت هوشیار
فریبنده دغاباز محیل: ازین گربه گون خاک تا چند چند بشیری توان کردنش گرگ بند ک (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع گربه سان (گربه مانند) تیره ایست از گوشتخواران که هیئت ظاهری آنها مانند گربه است و انگشت رو میباشند و چنگالهای قوی دارند که در حال استراحت دنباله ای از پوست روی آنها را میپوشاند بقسمی که در این موقع بزمین نمیرسند ولی هنگام حمله از غلاف خارج میشوند. شیر و پلنگ و ببر و یوزپلنگ و گربه وحشی و گربه خانگی در این تیره جای دارند تیره گربه پنجه روان پنجه داران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
((گِ دِ))
نگاهبان، نگهبان، حارس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گربه گون
تصویر گربه گون
فریبنده، ذغاباز، محیل
فرهنگ فارسی معین